کد مطلب:162539 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

قادر طهماسبی
فرید



گواه سینه عشق است داغداری ما

به باغبانی درد است لاله كاری ما



تنور لاله درین فصل آنچنان داغ است

كه می چكد عرق از روی شرمساری ما



به راه خیزش ما گر چه نیزه كاشته اند

جوی نكاسته از شور تكسواری ما



به رود بسته ی تاریخ داده درس شتاب

در آبراه هدف، موج بیقراری ما



صفی ز لشكر عشقند با و باران هم

غریب نیست شتابند اگر به یاری ما



دهان به نغمه ی شادی دریده دشمن را

بگو درآمد جنگ است سوگواری ما



شروع زندگی جاودانه با یار است

درین غریب كشی، مرگ اختیاری ما



به زیر سایه ی طوبی قدان عاشورا

نرسته سرو بلندی به استواری ما



صدا زدی كه: كسی هست یاری ام بدهد؟

بلی حسین من، آنك خروش آری ما



اگر چه دیر صدایت شنیده ایم، اما

بگیر هر چه غرامت ز خون جاری ما






بگو به دشمن مغلوب ما كه در راه است

هنوز حادثه ی زخمهای كاری ما



گره ز جعد خم سر به مهر بگشایید

كه سر نهاده به شوریدگی خماری ما



امید منتظران با ظهور خود بزدای

غبار اشك، ز چشم امیدواری ما



«فرید» خط شهادت همیشه حایل باد

میان خستگی و پای پایداری ما